جستجو در مقالات منتشر شده


۴ نتیجه برای جنیدی


دوره ۱۳، شماره ۱۱ - ( ۱۱-۱۳۹۲ )
چکیده

نانوکامپوزیت گرافن/پلی¬پروپیلن، ماده نسبتأ جدیدی است که خواص مکانیکی آن هنوز به طور جدی مورد مطالعه قرار نگرفته است. برای رسیدن به خواص مطلوب نانوکامپوزیت گرافن/پلی¬پروپیلن، توزیع یکنواخت نانوصفحات گرافن درون پلی¬پروپیلن دارای اهمیت ویژه ای است. در این تحقیق برای غلبه بر مشکل توزیع نانوذرات درون زمینه پلیمری از روشی که توسط کالایتزیدو و همکارانش برای توزیع گرافیت های ورقه ورقه شده در محیط پلی¬پروپیلن ابداع گردیده، ایده گرفته شده است. در این تحقیق پودر پلی¬پروپیلن توسط نانوگرافن پوشش¬دهی اولیه شده و سپس با انجام عملیات اختلاط ذوبی و تزریق پلاستیک، قطعه نانوکامپوزیت ساخته شده است. نانوکامپوزیت¬های گرافن/پلی¬پروپیلن با درصدهای وزنی ۵/۰، ۱ و ۲ گرافن، به این روش ساخته شده و خواص کششی آن¬ها مورد بررسی قرار گرفته است. افزایش مناسب مدول یانگ و تنش تسلیم در درصدهای وزنی بسیار پایین گرافن بدست آمده است. نتایج نشان می¬دهد که روش پوشش¬دهی اولیه پلی¬پروپیلن، روش مناسبی برای ساخت نانوکامپوزیت گرافن/پلی¬پروپیلن می¬باشد. لذا توسط این روش می توان به توزیع مناسب ذرات نانو گرافن درون پلی¬پروپیلن دست یافت.

دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۲-۱۳۹۴ )
چکیده

چکیده- هدف از این مطالعه بررسی احیاء نیترات از فاضلاب به روش دنیتریفیکاسیون بیوالکتروشیمیایی با استفاده از گرافیت پوشش داده شده با نانولوله های کربن بعنوان کاتد است. این مطالعه در مقیاس آزمایشگاهی و در یک راکتور بیوالکتروشیمیایی دو محفظه ای انجام گردید. از الکترود استیـل به عنوان آند و از گرافیت بعنوان کاتد استـفاده شد. جهت افزایش کارایی احیاء نیترات، از پوشش نانولوله های کربن در کاتد استفاده گردید. در این تحقیق، اثر pH، دانسیته جریان و زمان در احیاء نیترات در راکتور بیوالکتروشیمیایی مورد ارزیابی قرار گرفت. بیشترین میزان احیاء نیترات در محدوده pH خنثی و دانسیته جریان حدود ۱۵ میلی آمپر بر سانتی متر مربع حاصل گردید. بعلاوه در دانسیته جریان ۱۵ میلی آمپر بر سانتیمتر مربع و مدت زمان ۸ ساعت، سیستم بیوالکتروشیمیایی مورد تحقیق، میزان نیترات را از ۱۵۰ میلیگرم بر لیتر به کمتراز حد استاندارد رساند. بر اساس یافته های حاصله، می توان نتیجه گیری نمود که استفاده از نانولوله های کربن چند دیواره بعنـوان پوشش بر روی کاتد می توان میزان احیاء نیترات را افزایش داد. افزایش کارایی در شرایط بهینه این تحقیق حدود ۱۴ درصد تعیین گردید. بنابر این، استفاده از نانولوله های کربن در فرآیند احیا بیوالکتروشیمیائی نیترات می تواند با کمک به افزایش میزان بیوفیلم تولید شده و سرعت بخشیدن به احیاء نیترات در کاتد، موجب کاهش مدت زمان دنیترفیکاسیون و اخذ استانداردهای زیست محیطی گردد.

دوره ۲۱، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۷ )
چکیده

مقدمه: غضروف، بافتی بدون رگ و لنف در بدن است و اگر آسیب گسترده‌ای داشته باشد، توانایی ترمیم و بازسازی خود را ندارد. در جامعه امروز، بیماری‌های غضروف از جمله ورم مفاصل و آسیب‌های غضروف افزایش یافته است. آسیب‌های آن می‌تواند عملکرد روزانه بیمار را مختل کرده و به‌واسطه سایش استخوان‌ها روی ‌هم با درد همراه باشد. روش‌‌های رایج مورد استفاده در درمان آسیب‌های غضروف تهاجمی با بازده کم تلقی می‌شوند که شامل ایمپلنت کردن کندروسیت‌های خود فرد، ریزشکست، تحریک مغز استخوان و حذف بخش آسیب‌دیده است. درمان‌های رایج موجود روش‌های قطعی نیستند، به‌همین دلیل به استفاده از سلول‌های بنیادی و مهندسی بافت غضروف روی آورده شده است. در پژوهش مروری حاضر، انواع سلول‌های بنیادی به‌کاررفته در سلول‌درمانی غضروف و مهندسی بافت غضروف بررسی شدند. در ادامه فاکتورهای پیام‌رسان سلولی مانند فاکتورهای رشد، عوامل مکانیکی و محیطی مطرح و به داربست‌هایی بر پایه زیست موادهایی که برای مهندسی سلول‌های بنیادی با بازده بالا به‌منظور بازسازی بافت غضروفی مورد استفاده قرار می‌گیرند، اشاره شد. بنابراین هدف پژوهش حاضر، مروری بر کاربرد سلول‌های بنیادی در ترمیم و مهندسی بافت غضروف بود.
نتیجه‌گیری:. نقش سلول‌های بنیادی در ترمیم غضروف به‌درستی اثبات ‌شده است، ولی مکانیزم و روش ایجاد این ترمیم تاکنون مشخص نشده است. سلول‌های مزانشیمی بالاترین امنیت در استفاده از سلول‌درمانی در غضروف را دارند و بیشترین استفاده بالینی از این نوع سلول‌ها است. در ایران، سلول‌درمانی برای بیماران به‌صورت بالینی صورت می‌پذیرد، ولی مهندسی بافت غضروف راه زیادی برای رسیدن به مرحله بالینی دارد.
لعیا جنیدی، مرتضی شهبازی نیا، سارا زمانی،
دوره ۲۲، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۷ )
چکیده

انعطاف ذاتی موجود در اداره ادله در داوری، طرفین و داوران را برآن داشته است در خصوص بهترین راه حل ممکن دراین فرآیند به توافق برسند، که این امرمنتج به نزدیک شدن نظام­های مختلف حقوقی دراین زمینه شده است. دراین راستا، طرفین داوری سعی می­کنند بهترین الگوهای کاربردی را در حوزه ارائه ادله به کاربرند و داوران نیزغالباً تمایل دارند ادله را به شیوه­ای منسجم ارزیابی کنند، که این اقدام، مستقل ازملیت وخاستگاه طرفین صورت می­گیرد. این عملکرد، هرچند به طورمعمول اجرا شده وبه تحریرنیزدرآمده است، اما به دلیل بیم تعارض با وصف انعطاف، هرگز به عنوان الزام مطرح نبوده است. معذلک، به نظر می­رسد که نوعی استاندارد سازی منعطف، به این معنا که درصورت توافق طرفین، سکوت، اجمال وعدم مخالفت صریح، ضمنی وعرفی مرتبط با خطوط راهنما درقرارداد، آنها را حاکم برفرایند اداره ادله بدانیم- امری که با نهاد قواعد تکمیلی در نظام حقوق نوشته شباهت دارد-  نهایتاً داوری را قابل پیش­بینی ومطلوب­تر می­کند. این نوشتار، تلاش­های بین­المللی صورت گرفته جهت استانداردسازی اداره ادله رابررسی کرده است که تا کنون الزام آورنبوده­اند و در ادامه چنین تبیین شده است که با اعطای نوعی الزام به خطوط راهنما همانند قواعد تکمیلی می­توان نوعی انسجام درعرصه اداره ادله ایجاد  کرد که با وصف انعطاف نیز در تعارض نیست.

صفحه ۱ از ۱